هیاهوئی با اهداف پنهان و ناسالم
کانون دفاع از کمونیسم

جنجال و هیاهوئی که بین رهبری حزب حکمتیست و محفل آذرین - مقدم براه افتاده است، فضای سالم بحث و جدل سیاسی را آلوده کرده است. بدترین شیوه های "افشاگرانه" در قالب صدور احکام غیر مسئولانه و الصاق جرم های اثبات نشده، بی ملاحظه به بازتعریف میدانهای "جدید" نوعی فعالیت مجازی سیاسی برای طرفهای منازعه انجامیده است. نیش و کنایه های تحقیر آمیز، استعارات نامانوس و مغلق ویژه چپ غیر اجتماعی و سکتی در این جار و جنجال به تمامی موج میزنند. تصویر زشتی را که دوایر مهندسی افکار ضد کمونیستی سعی کرده اند به عنوان "زبان دیالوگ" و "ادبیات" متعارف و رایج بین انقلابیون و چپ و کمونیستها، معماری کنند، طرفهای این هیاهو تکمیل کرده اند .

برای چندمین بار ثابت شد اگر رسالت دفاع از آرمانها و آراء طبقات و اقشار دارا در فرهنگ شرق و اسلام زده در پوشش "مظلومیت و استضعاف" ناشی از سلطه غارتگران "خارجی" و امپریالیستی، بدست سکتهای غیر اجتماعی و مهجور و بی ریشه ای که این قیمومیت را در ردای کارگر پناهی، مارکسیسم و کمونیسم کارگری، نمایندگی نیابتی میکنند، بیافتد، چه ابهامات تیره ای بر اومانیسم انقلابی و رادیکالیسم انسانی مانیفست و یک دنیای بهتر و دستاوردهای عظیم جنبش طبقه کارگر صنعت مدرن، سایه خواهد انداخت. این تعرض آرمانهای بورژوائی و خورده بورژوائی به مارکسیسم و کمونیسم و به درون صفوف طبقه کارگر و عقده ترکانیها و نفرت پراکنیهای کور ناشی از سرخوردگی و یاس و حرمان طبقات دارا و در حاشیه تولید سرمایه داری در ممالک "جهان سوم" و "غرب زده"، را نباید بی پاسخ گذاشت. باید از تعرض و دست درازی فرهنگ فتوا و شیون و خودزنی و جار زدن هتک حرمت مخالف سیاسی در ملا عام و پاپوش دوزیهای شبه اسلامی، به بستر سوسیالیسم و علم و دانش و فرهنگ مدرن و تعقل و تفکر و احترام به شان و منزلت انسان، قاطعانه جلوگیری کرد .

در میدان بازشده سیاست مجازی برای رزمندگان حزب حکمتیست، رهبری این غیر سیاسی گری، مجاهدات خود را "تلاشی برای ممانعت از تبدیل شدن یک سازمان سیاسی (کومه له) به شاخه سازمان اطلاعات در اپوزیسیون" [آذر مدرسی] نامگذاری کرده است. بسیار واضح است که واردشدن بی محابا به این میدان، پنهان کردن تناقضات و عدم انسجامهای درونی در پس این جنجال، و "تظاهر" به وحدت و انسجام ناموجود در هر دو سوی این هیاهو است. این شیوه از جنس حاشیه ای تر مناسک انقلاب ایدئولوژیک سکتی و مجاهدینی، اما با ظاهری بیرونی است .

از سوی دیگر محفلی که تصمیم آنان برای کناره گیری از فعالیت انقلابی و کمونیستی با "خداحافظ رفیق" و "از منظر اژدها" پاسخ گرفت، به دلیل گیرائی و وزن "تئوری" های آنان در تزها و سیاستهای حزب حکمتیست، از حاشیه و فراموشخانه سیاست واقعی و انقلابی، به متن سیاست مجازی دعوت شدند. کپی برداری از "رسالات" ایرج آذرین که حکم "پایان جنبش سرنگونی" و "سیر متعارف شدن رژیم جمهوری اسلامی" را "تئوریک"تر توضیح داده بود، به یک جدال و مسابقه و رقابت بر سر عبور از مبانی سیاسی و تاکتیکی و تئوریک کمونیسم منصور حکمت، بین آنان انجامیده است. تفاوت این است که یک طرف فعلا در این رزم، با ریا و تزویر سپر حکمتیسم را در دست گرفته است.
 
تاریخ یک پروسه است. استعفا و کناره گیری از فعالیت انقلابی و تحزب کمونیستی در آوریل سال ۱۹۹۹ ابتدا صریح و با موضع دفاع از جریان دو خرداد و تلاش ناکام برای تشکیل فراکسیون و اپوزیسیون دوخردادی طرح شد. محمل و پرچم "تئوریک" و سیاسی بعد از استعفا و در تقابل با بحث حزب و قدرت سیاسی منصور حکمت در کنگره دوم حزب کمونیست کارگری، سرهم بندی شد. ایرج آذرین حتی قبلا در فاصله کنگره اول و دوم حزب کمونیست کارگری، کنار کشیده بود. تزهای رهبری حزب حکمتیست و سیاست هائی که چسپ درونی این حزب را در "درافزوده" های کورش مدرسی متبلور میکند، اگر چه نه با همان استدلال "آکادمیک"، که دستکم در سطح استنتاجهای سیاسی و تئوریک، از همان پرچم اختراعی مستعفیون نعل به نعل برگرفته شده اند. در تاریخ واقعی، این عبور سیاسی و تئوریک از مبانی کمونیسم کارگری در حزب حکمتیست، به پرچم سرهم بندی شده بعد از استعفای محفل گرامی آذرین - مقدم وصل است. وام گرفتن تحلیلهای تئوریک برخی از نویسندگان "رساله" و "تز" های مستعفیون و ابراز مراتب قدردانی و تشکر رسمی و مستند از آنان توسط شخص کورش مدرسی در جنگ و جدل های خانگی، یک دهن کجی آشکار به کمونیسم کارگری و نویسنده "خداحافظ رفیق" و "از منظر اژدها" است. این "دلجوئی"، نه یک امر شخصی، که بیان حرفهای نگفته و قورت داده شده همان وقتها در برابر بحث حزب و قدرت سیاسی و مبانی کمونیسم کارگری و شخص منصور حکمت اند .

این جدال و هیاهو، به غلط، از جانب برخی دوایر به عنوان جدل "درون خانوادگی" مدافعان و مخالفان کمونیسم کارگری و بر سر جایگاه و موقعیت شخص منصور حکمت تعبیر شده است. حقایق تاریخی نشان میدهند که هر دو سوی این جنجال، یکی با براه انداختن "نهضت" کناره گیری از فعالیت انقلابی و ادامه زندگی سیاسی تحت هویت  غیر اجتماعی و موهوم و غیر واقعی و دیگری در سکوت مصلحت آمیز، با اصل مبانی سیاسی، تاکتیکی و تئوریک کمونیسم کارگری، مساله داشته اند. اسناد و تزها و در افزوده های رهبری حزب حکمتیست، با مواضعی که در "رسالات" ایرج آذرین طرح شده اند، از یک جنس اند .

اما در عین حال وارد شدن سراسیمه رهبری حزب حکمتیست به این میدان جنجال، یک ارزش مصرف درونی هم دارد. مشکلات درونی و اختلافاتی که داشت سرباز میکرد، سرخوردگی و یاس از سیاستها در قبال جریان ۱۶ آذر و  زیر سوال رفتن "گارد آزادی" و "تحول" آن به شعارنویسان نوع مجاهدینی و فقدان هر گونه پایگاه اجتماعی و "عرصه" فعالیت واقعی و قابل لمس چه در داخل و یا خارج کشور، و مهمتر از همه بیم از باز شدن روحیه انتقاد در برابر "سیاست آوردنهای" کورش مدرسی، به این "مائده آسمانی" نیاز داشت. در پس این جار و جنجال و هیاهو، مشکلات درونی را درز گرفتند و بهانه و فرصت برای تظاهر به انسجام درونی و مرمت و رفوکاری وارفتن "چسپ درونی" را در هوا  قاپیدند و حتی خود در فراهم کردن این فرصت پیشقدم و میداندار شدند. این فضا هر اندازه غیر سیاسی تر و بدون رعایت حرمت سیاسی و شخصی طرف منازعه پیش رود، "جرات" وارد شدن به آن را از هر طرف ثالثی سلب میکند. مخالف خود را ابتدا در هیات "عضو فراکسیون نئوتوده ای" قرار میدهند تا رعایت هرگونه حس انصاف، منطق و رعایت حرمت جدال سیاستهای متفاوت و "غیر خودی" را از پیش ناممکن سازند. و این از خصوصیات یک سکت غیر سیاسی و شبه مذهبی است. با اینحال علیرغم این گرد و خاکها و جنجال آفرینیها و نزول این "برکت" و آیه دست ساز و تعمدی، لازم است بدانند که پوشش ردای عوامفریبانه حکمتیسم، ما را از تکرار مکرر این حقیقت که رهبری حزب حکمتیست زشت ترین رفتارها و شیوه های سکتی متضاد و متباین با مبانی کمونیسم کارگری را نمایندگی میکند، باز نخواهد داشت .

از طرف دیگر، میدان رزمی که برای عبور از کمونیسم کارگری و موازین و پرنسیپهای آن، توسط جفت همزاد و در عین حال رقیب محفل آذرین - مقدم و رهبری حزب حکمتیست بازشده است، رهبری کومه له را در دفاع از تاریخ موجودیت و بستر مشترک مبارزاتی با منصور حکمت، لااقل تا زمان جدائی کمونیسم کارگری در متن جنگ خلیج در سال ۱۹۹۱، ناتوان و عاجز و زمین گیر کرده است و به محفل آذرین - مقدم میدان داده است تا سازمان کومه له را به عنوان پشت جبهه تزهای دوخردادی و سوسیالیسم محافظه کار و غیر انقلابی به خدمت بگیرد. این بی تفاوتی در برابر کمونیسم و بسنده کردن به موقعیت "چپ کرد" و "تشکیلات داری بهر قیمت" آنهم در اردوگاههای تحت سلطه احزاب ناسیونالیستی و عشیره ای کردستان عراق، محفل مذکور را طلبکار و جری تر کرده است و به خارج کردن آنان از حاشیه و انزوا در دنیای سیاست غیر اجتماعی و غیر انقلابی، کمک کرده است .

بالاخره چه وقت، در چه موقعیتی و چگونه سرانجام رهبری کومه له حاضر است که نه بطور درگوشی و پنهان، که رو به جامعه، بطور علنی، صریح و شفاف و بی پرده حساب خود را از محفل منحط آذرین - مقدم جدا کند و تفاوت خود را با سیاستهای غیر انقلابی و غیر کمونیستی و عافیت طلبانه و دوخردادی این جماعت بیان کند؟ چه هنگامی رهبری کومه له به صراحت رو به جامعه اعلام میکند که تشکیلات کومه له ماتریال آزمایشگاهی تزهای دوخردادی و میدان نفرت پراکنی علیه منصور حکمت و کمونیسم کارگری و زمین بازی تزهای ضدانقلابی ایرج آذرین نخواهد بود؟ هیاهو و جار و جنجال موجود، متاسفانه این نوع لجوج اپورتونیسم سکوت و مماشات با سیاستهای سوسیالیسم محافظه کار و ارتجاعی را، لجوج تر و ساکت تر کرده است. قدری شهامت نشان بدهید و سیاست همیشگی، خود را به بی خبری زدن و "این نیز بگذرد"، یکبار برای همیشه پایان بدهید. تخمیر سیاستهای آذرین - مقدم، برخلاف انتظار و توهمات رهبری کومه له، در نهایت حتی به نفع روحیه "تشکیلات داری" نیست. عدم قاطعیت انقلابی با خط سازمان زحمتکشان و در پیش گرفتن مماشات و سازش و سکوت، سرانجام به سر برآوردن فراکسیونی که آشکارا به اقرار رهبری کومه له، "خط جدائی" را در پیش گرفتند، منجر شد. وقتی تخمیر سیاستهای محفل آذرین - مقدم در اثر خودداری از تقابل صریح سیاسی در درون کومه له، به مرز گرفتن نیرو و تلاش برای تشکیل فراکسیون رسما پرو دوخردادی و نفرت کور علیه منصور حکمت سیر کند، آنوقت دیگر بسیار دیر است. بس است دوستان عزیز! کومه له و ماتریال انسانی آنرا از آزمایشگاه سیاستهای ناسیونالیستی و قومی و دوخردادی خارج کنید. اگر انسجام و حفظ تشکیلات هم امر شما باشد، راهش کوتاه آمدن در مقابل پیشروی های خزنده گرایشات غیر کمونیستی، ناسیونالیستی و عافیت طلبان غیر انقلابی و کارگر پناهی سالوسانه اشرافی و بورژوائی نیست.
 
این میدان جدید "فعالیت" بدون حذف شدن وزنه سیاسی حزب کمونیست کارگری و انشقاق و تکه پاره شدن آن پس از مرگ منصور حکمت، محال بود باز شود. رقیق شدن رادیکالیسم افراطی کمونیسم کارگری در تکه های بجا مانده به نام کمونیسم کارگری و حکمتیسم، و میداندار شدن سیاستها و تزهائی که در مقاطع مختلف تاریخ کمونیسم سی سال اخیر ایران، همواره در سکوت و یا در حاشیه بوده اند، فضا را برای معرفی عقب مانده ترین و راست ترین نوع ناسیونالیسم چپ، به نام کمونیسم کارگری فراهم کرده است. این جار و جنجال و یورش به مبانی و پرنسیپهای کمونیسم کارگری و هتک حرمت مخالف سیاسی، بدون آویزان شدن سایه سنگین این ابهام بر مبانی و موازین و پرنسیپهای انسانی کمونیسم کارگری، ممکن و مقدور نبود .

ما اعلام میکنیم که هر دو جبهه این جنگ مشترک عبور کنندگان از کمونیسم منصور حکمت، هیچ ربطی به کمونیسم کارگری ندارد و پاپوش دوزی و پرت کردن اتهامات سنگین و اثبات نشده سیاسی از قبیل "تبدیل شدن کومه له به شاخه سازمان اطلاعات در اپوزیسیون" در سنتها و پرنسیپهای کمونیسم کارگری مذموم و مطرودند. جامعه باید کمونیسم کارگری و مبانی آنرا در ادبیات آن که خوشبختانه مستند و مکتوب شده اند، بشناسد و تفاوتهای آن با انواع درونی و بیرونی ناسیونالیسم چپ و انواع کمونیسمهای بوروژوائی و خورده بورژوائی را با خود این ادبیات محک بزند و قضاوت کند .

 ما قاطعانه در برابر تصویر معوجی که از کمونیسم کارگری ارائه میدهند، ایستاده ایم و تمامی کمونیستها و انقلابیون شریف و آزادیخواهان را فرامیخوانیم که کمونیسم معاصر ایران را از زبان و به قلم بنیانگذار آن، منصور حکمت، بشناسند و در برابر "درافزوده"ها و تعابیر و تفاسیر دستکاری شده و جعلی ای که به نام کمونیسم کارگری و حکمتیسم به بازار روانه میکنند، بیش از هر زمان دیگری حساس بمانند. نباید اجازه داد که انواع ناسیونالیسم چپ و خرده سکتهای غیر کمونیسم کارگری، در لباس "جانشین" و میراث دار بنیانهای کمونیسم کارگری و حکمتیسم به ذهنیت نسلی که در تاریخ سی سال اخیر ایران و جهان یا دخیل نبوده است و یا مطلع نیست، قالب شود. این خطر جدی است. آن را باید جدی گرفت و با شجاعت به مصاف آن رفت .

 نیمه اول فوریه ۲۰۰۹

به نقل از سايت؛ کانون دفاع از کمونیسم